ويهان جانويهان جان، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

بهانه ي قشنگِ من ويهان

18 ماهه شدي جانه جانان

  (   )                      عزيزترينم  قشنگترين عشق 18 ماهگيت مبارككككككككككككككككككك     ويهان جوني ميگه تولدمه دست بزنين      تونل زمان :  8 ماهگي ويهان جوني                 مبارك باشه يك سال و نيمگيت شيرين پسرم                              ...
25 ارديبهشت 1396

در آستانه 1.5 سالگي

  پسر كوچولوم در آستانه 1.5 سالگي... سلام ماه پسرم چيزي به بيست و پنجم اين ماه نمونده و به سلامتي شما 18 ماهه ميشي ماهِ من واسه همينم اين روزها يكم نگرانم بخاطر واكسن 18 ماهگيت انشالله اين واكسن هم به سلامتي بزني و اونوقت ميره تا پايان 6 سالگي  از اين موضوعات بگذريم ميخوام يكم از كاراي بامزت بگم تا اونجائيكه به ياد دارم:   -جديداً به محض شنيدن صداي آهنگ يه جور بامزه اي ناناي ميكني كه كلي غش ميكنيم از شيرين كاريات -وقتايي كه بيدار ميشي و منو ميبيني يه جور خاصي تحويلم ميگيري و ميخندي كه دلم ميخواد قورتت بدم  بعدشم ميگم ويهان پستونكتو بده ماماني و ميدي و من هم سريع قايمش ميكنم چون اگه جلو چشمت ...
24 ارديبهشت 1396

دست سازه ها

  بازي با لِگو چندي پيش دريافتم بخوبي ميتوني روابط ملموس و ناملموس بين اجزاي لگو رو تشخيص بدي و دست سازه هاي با ساختار مختص بخودت بسازي وقتي تلاش ميكني اجزاي بهم پيوسته مجموعه ساخته شده بدست خودت رو جدا كني و گاهي در نهايت قدرت دستانت كفايت نميكنه و به دهان و دندان متوسل ميشي تا لگوهاي بهم پيوسته رو از هم جدا سازي كني در دلم تحسينت ميكنم بخاطر كوششي كه ازخودت نشان ميدي كاش هميشه همينطور با تلاش پيش بري در همه مراحل زندگي       ...
24 ارديبهشت 1396

تجربه ي بازار سنتي-محلي

  جمعه بازار سنتي جويبار ...صبح جمعه مادرجون تلفن زد كه قصد رفتن به جمعه بازار جويبار رو دارن و  همه با هم همسفر شديم  حال و هواي بازار سنتي جويبار ديدني بود من هم مثل شما قند و عسلم ، اولين – بار بود كه اومده بودم و اين حال و هوا رو تجربه ميكردم و بسي لذت بردم ... اين هم از مزيت هاي مادر شدن من بوده كه همپاي پسر كوچولوم تعطيلاتم به سير و سياحت ميگذره  ديدن سيل جمعيت و همهمه در كنار فروشنده هاي محلي نشون ميداد كه زندگي در جريانه... همه چيزايي كه دوست داشتي اونجا يافت ميشد  از انواع پرندگان بومي-محلي تا بادكنك كه علاقه اي بس وافر بهش داري... ولي اينبار اين جناب غاز بود كه توجه...
19 ارديبهشت 1396

12 ارديبهشت روز معلم

  12 ارديبهشت ؛ روز معلم رفتيم گل خريديم ولي نميدونستيم... با چه قلمي با چه كلامي ميشه تبريك گفت؟                                   مامان جون مهربون كه منو ويهان هميشه به معلم بودنت افتخار ميكنيم  تو نه در قاب ميگنجي ، نه در متن تو بهترين معلم تمام فصل زندگيه مني تو بي نظيرترين مني روزت مبارك ...
16 ارديبهشت 1396

بگو س ي ي ي ب

  بگو س ي ي ي ب شيرين پسرم 13 ارديبهشت هفته سلامت با چاشني كارگاه شاد زيستن  همراه با برنامه هاي شاد براي شما سيب هاي شيرين باغ زندگيمون برگزار شد و شما كوچولوها كلي  خوش گذروندين ؛ هميشه سلامت و شاد باشيد  چون سرخ ترين سيب در آغوش درخت جانه جانانم             بادكنكي كه به شما داده بودن از دستت رها شد و اينجوري رفته هوا       به بادكنكت اشاره ميكني كه رفته وسط آسمون         هنوزم بادكنكي كه تو آسمونه رو ميخواي....       عوضش 2 تا ...
16 ارديبهشت 1396

برفراز ترامپولين

   تكامل كلامي بر فراز ترامپولين  اولين تجربه ترامپولين براي تو اوج لذت پرواز و براي ما ذوق و شرينيه بيان دومين جمله از زبان نازنينتو در برداشت از اونجائيكه بابا هميشه باهات همبازي ميشه ، تو اوج لذتت از پَرش هايي كه حس استقلال پروازت رو تقويت ميكرد ، خواستي كه اين حس زيباتو با باباجونت تقسيم كني و از فاصله نه چندان نزديك با زبان دلبرانه ات فرياد برآوردي كه : " بابا ، بابا يييي ،  بي يا "  چه خوب كه همون لحظه در حال فيلم گرفتن از اين لحظات ناب تكرار نشدني بودم و اين دومين جمله گُهربارت ثبت و ضبط شد جانه جانان     ...
11 ارديبهشت 1396

تجربيات مثبت مادرانه(2)

  بُرشي از تجربيات مادرانه  شيرين پسرم  مدت هاست كه اين وازلين ژله اي بين وسايل مربوط به شما خودشو جا كرده بس كه از مصرفش در خصوص التهابات پوستي راضي بوديم و مطلوبيت داشتم كه خواستم عكسشو اينجا بزارم واسه يادگاري...           مثل مادرهاي امروزي ، من هم در مورد مسائل و ملزومات شما قند و عسلم زياد تحقيق ميكنم پودرها و  كرم هاي زيادي از ماركهاي انگليسي .... ايتاليايي... و برندهاي معروف مربوط به كودكان استفاده كردم ...  با توجه به اينكه ويژگيهاي پوستي هر كودكي متفاوته، واسه شما پسر دردونه  مصرف اين محصول  در رفع التهابات پوستي...  ...
9 ارديبهشت 1396

ويهان سه چرخه سوار

  سه چرخه سوار كوچولوي من   ميچسبد در اين بهار كنار اين شكوفه ها و باران هاي بيقرار و ناگهاني كنارم عطر تو نشسته باشد     با گرم شدن هوا و رو به راه شدن برنامه پارك رفتن روزانه ، قصد كرده بوديم سه چرخه بخريم واسه پسر طلامون فقط من منتظر بودم شما كمي بزرگتر شي كه بتوني توانايي پدال زدن داشته باشي كه هفته پيش به اتفاق مادرجون رفته بوديم پارك ملل ، قسمت پارك بازي مشغول سرسره بازي بودي...         يهويي از سرسره اومدي پايين و دويدي سمت سه چرخه اي كه اونجا پارك بود البته چند وقتي بود كه توجهت تو پارك به سمت دوچرخه هاي بچه هاي بزرگتر از خودت جلب م...
3 ارديبهشت 1396